بدهی قدرت اقتصادی می‌آورد! بدهی خوب، بدهی بد!

بدهی قدرت اقتصادی می‌آورد! بدهی خوب، بدهی بد!

بدهی خوب، بدهی بد!

هر بار که به کسی بدهکاری، کارمند پول او می‌شوي.

بدهی خوب، بدهی است که شخص دیگری برای شما آن را پرداخت کند، و بدهی بد، بدهی است که شما خودتان آن را با خون و عرق بپردازید.

به همین دلیل اکثر مردم ملک می‌خرند و اجاره می‌دهند. بانک به شما وام می‌دهد، اما مستأجرین به جای شما قسط وام را می‌پردازند.

بدهی خوب قدرت اقتصادی می‌آورد و بدهی بد شما را نابود می‌کند.

از سال ۱۹۳۳ که روزولت قیمت هر اونس طلا را از ۲۰ دلار به ۳۵ دلار تغییر داد، قیمت طلا به حدود ۱۶۰۰ دلار رسیده و طبق پیش‌بینی‌ها در چند سال آینده ممکن است به ۳۰۰۰ دلار برسد و این یعنی یک تورم ۱۵۰ درصدی در جهان. در عرصه داخلی هم موضوع به همین صورت است. در سالهای گذشته در حالیکه ما شاهد تورم بسیار شدیدی در اقتصاد هستیم؛ بانکها در بهترین شرایط تنها 36% سود از محل وام‌ها دریافت کرده‌اند.

بنابراین وام گیرندگان برندگان دوران اقتصادی اخیرند. اما در این اثنی بسیاری از افراد وام‌های دریافتی را بجای دارایی به هزینه تبدیل کردند. این افراد بازندگان دوران اقتصادی اخیرند. امروزه وقتی افرادی را می‌بینیم که بدهی‌های جاری‌شان را به وام مسکن تبدیل می‌کنند، ناراحت می‌شوم. ممکن است آنها فکر کنند که ایده خوبی است، اما امروز من بهتر می‌دانم همه کاری که آنها انجام می‌دهند، تبدیل بدهی بد بسیار بالای کوتاه مدت؛ به بدهی بد دراز مدت است. این کار ممکن است به آنها آرامش موقت بدهد اما مشکل را حل نمی‌کند.

واژه mortgage (به معنی رهن)، از واژه فرانسوی قدیمیmort  به معنی مرگ آمده است. به عبارت دیگر، mortir یعنی؛

“یک توافق تا لحظه مرگ”

هربار که به شخصی پولی بدهکارید، کارمندان پول او می‌شوید. مثل این است که اگر یک وام 30 ساله بگیرید، فوراً یک کارمند 30 ساله می‌شوید. متأسفانه، وقتی بدهی شما تمام می‌شود، آنها به شما مزایای بازنشستگی و سنوات و ….  نمی‌دهند.

آیا خانه شما دارایی است؟

طبق تعریف دارایی چیزی است که بدون کار فیزیکی به جیب شما پول وارد می‌کند.

مثلاً اگر خانه‌ای داشته باشید که آن را اجاره دهید و از آن درآمد کسب کنید یک دارایی است.

چنانچه همان خانه دارای هزینه‌هایی (سود وام، تعمیرات، پسماند و …) باشد که از درآمد آن بیشتر باشد یک بدهی است.

وقتی بانکدارتان می‌گوید خانه شما یک دارایی است، به شما دروغ نمی‌گوید. او فقط نمی‌گوید که این دارای واقعاً متعلق به کیست. خانه شما دارایی بانکدار است.

من نمی‌گویم خانه‌ای نخرید، فقط می‌گویم به چیزیکه بدهی است، نگویید یک دارایی است.

بانکدار شما صرف نظر از اینکه آیا شما یک دارایی می‌خرید یا یک بدهی، به شما پول قرض می‌دهد. بانکدارتان به شما نمی‌گوید که برای کدامیک پول می‌خواهید.

بنابراین اگر می‌خواهید یک قایق موتوری جدید بخرید، و گزارش‌مالی شما نشان می‌دهد که شما اسطاعت پرداخت اقساط آن را دارید، بانکدار با خوشحالی تمام به شما پول قرض می‌دهد.

اگر می‌خواهید یک خانه 3 خوابه بخرید تا آن را اجاره دهید تا برای شما پول بسازد، و گزارش‌مالی شما قابل قبول است، بانکدار باز هم عموماً به شما پول قرض می‌دهد.

چرا؟ به این خاطر که صرف نظر از اینکه برای یک بدهی قرض می‌گیرید یا یک دارایی، برای بانکدار، هریک از این دو یک دارایی است.

بنابراین افرادی که برای اولین بار پول قرض می‌گیرند تا دارایی بخرند، معمولاً کارشان به جایی می‌رسد که پول بیشتری برای باز پرداخت بدهی می‌خواهند. افرادی که فقط بدهی می‌خرند، اغلب هیچ پولی برای خرید دارایی، برایشان باقی نمی‌ماند.

نکته این است، از آنجائیکه بانکدار شما واقعاً برایش فرقی نمی‌کند که شما چه چیزی می‌خرید (دارایی یا بدهی)، به این خاطر که هر یک از این دو برای بانک یک دارایی است، پس احتمالاً شما باید اهمیت دهید. در واقع هرچه شما بیشتر وام بگیرید، بانکدار راضی‌تر است، به این خاطر که شغل بانکدار قرض دادن پول به شماست، نه رد کردن شما. بانکدارها پول در نمی‌آورند مگر اینکه شما پول قرض بگیرید، بنابراین هرچه شما پولدارتر شوید، بانکدارتان نیز خوشحال‌تر می‌شود. من عاشق بانکدارم هستم به این خاطر که بانکدارم به من پول قرض می‌دهد که دارایی و نیز بدهی بخرم.

واقعاً چقدر بدهی دارید؟

پیش از آنکه مسیرتان را به سمت آزادی مالی آغاز کنید، ابتدا لازم است دقیقاً مشخص کنید که واقعاً چه میزان بدهی دارید. برای بسیاری از مردم، فهمیدن اینکه چقدر عمیق در بدهی فرو رفته‌اند، مثل رفتن به دندانپزشکی است؛ شما می‌دانید که برای شما خوب است‌، اما همیشه خوشایند نیست. برخی مردم‌، از قبل تسلیم شده‌اند. آنها می‌دانند که در یک چاله بزرگ هستند، اما نمی‌خواهند اقدامی برای آن بکنند.

در اینجا آزمون کوچکی است برای آنکه حرکت را آغاز کنید. کنار هر سوالی که پاسختان به آن مثبت است عدد 1 بگذارید:

  • آیا همواره صورت حسابهایتان را دیر می‌پردازید؟
  • آیا تا بحال صورتحسابی را از همسرتان مخفی کرده‌اید؟
  • آیا تابحال تعمیر ماشین را بخاطر کمبود بودجه پشت گوش انداخته‌اید؟
  • آیا اخیراً چیزی خریده‌اید که نیاز نداشتید و استطاعتش را نداشتید؟
  • آیا مرتباً بیشتر از چک حقوقیتان خرج می‌کنید؟
  • آیا تا بحال بخاطر اعتبار جواب رد شنیده‌اید؟
  • آیا در قرعه‌کشی به امید اینکه از فقر نجات پیداکنید، شرکت می‌کنید؟
  • آیا برای روز مبادا پولی پس‌انداز کرده‌اید؟
  • آیا بدهی کل شما (از جمله وام مسکن) از ذخیره روز مبادای شما بیشتر است؟

تعداد یک‌هایی را که جلوی هر سوال نوشته‌اید جمع بزنید. اگر امتیازتان صفر است، عالی است! حالا شما کنترل جريان‌نقدينگي‌تان را در دست دارید. اگر امتیازتان بین 1 تا 5 است، باید به فکر کاهش بدهیتان بوسیله برنامه‌ای که در ادامه آمده است باشید. اگر امتیازتان بین 6-9 است، مراقب باشید ممکن است یک فاجعه مالی در پی داشته باشید.

وقتی در چاه می‌افتی چه کار می‌کنی؟ کندن چاه را متوقف کن!

 بگذارید به دنیای واقعیت برگردیم. در حالیکه شما مجبور نیستید دسته چک‌هایتان را پاره کنید، مسلماً مجبورید از یک طرح کاهش بدهی پیروی کنید. دو گام اول برای انجام این کار عبارتند از:

 

  1. اول به خودتان بپردازید. هر بار که چک حقوقیتان را می‌گیرید، اولین صورتحسابی که می‌پردازید به خودتان است. نه قسط ماشین، نه قسط مسکن، یا اجاره‌خانه. به خودتان مبلغ مناسبی بپردازید، و سپس فوراً آن پول را در حساب سپرده سرمایه‌گذاری جداگانه قرار دهید. و به آن دست نزنید تا زمانیکه آماده سرمایه‌گذاری و كسب درآمد منفعل با استفاده از روشهای دیگر كسب درآمد باشید.
  2. گام بعدی شما کاهش هزینه در چیزهایی است که من به آنها خرت و پرت می‌گویم. یعنی چیزهای اضافه‌ای در زندگی که ما همه دلمان می‌خواهد اما واقعاً به آنها نیازی نداریم. می‌تواند یک ماشین پر زرق و برق، یا شام خوردن در رستوران‌های گرانقیمت، یا لباسهای شیک باشد. خرت و پرت‌های شما هرچه هستند، فقط از عادت خریدن آنها از روی هوس دست بردارید. مسلماً در اینجاست که انضباط شخصی و اراده شما وارد عمل می‌شود. اما اگر شما واقعاً می‌خواهید از بدهی رهایی یابید، لازم است لذت‌هایتان را به تعویق بیندازید.

 راه‌های زیادی برای میلیونر شدن وجود دارد. یک راه پاره کردن دسته چک‌ها و صرفه جویی است. من آن کار را توصیه نمی‌کنم به این خاطر که قیمت بی‌پولی برای همه عمر بالاست. راه دیگر ازدواج با شخصی بخاطر پولش است که باز هم بهای بسیار بالاتری دارد، گرچه این یک راه محبوب برای سریع ثروتمند شدن است. يك راه دیگر ثروتمند شدن شیادی است، اما بهایش قطعاً بیش از اندازه بالاست. راه دیگر برای میلیونر شدن ارتقاء سواد مالی (هوش مالی) است، و تمایل برای مسئول بودن نسبت به  خودتان، پیامدهایتان، آموزش مداوم، و پیشرفت فردی شما در تبدیل شدن به یک فرد بهتر. برای من، این بهایی است که حاضرم برای ثروتمند شدن بپردازم. خلاصه آنچه مهم بود؛ یعنی: هوش مالی خود را افزايش دهيد!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *