واکاوی اتاق فکر استراتفور آمریکا (stratfor)

استراتفور از ترکیب دو واژه strategic + forecast  به معنای پیشبینی‌های راهبردی بوجود آمده است. این مرکز در سال 1996 توسط جرج فریدمن در آستین تگزاس تاسیس شد.

این اندیشکده خود را یک واحد اطلاعاتی در زمینه ژئوپلتیک می‌داند که به مشتریانش تحلیل‌هایی ارائه می‌دهد که به آنها کمک می‌کند فرصت‌هایی را بسازند و فهم بهتری از توسعه بین‌الملل بدست آورند. برای دسترسی کامل به تمام تحلیل‌های این مرکز باید در سایت آن این اندیشکده عضو شویم. این موسسه از بدو تاسیس روزانه تحلیل‌های مختصری ارائه می‌دهد.

جرج فریدمن راجع به خاورمیانه، سوریه و ایران نیز تحلیل‌های متعددی منتشر کرده است. این تحلیل‌ها بویژه پس از 11 سپتامبر و متعاقب آن لشگر کشی آمریکا به افغانستان و عراق افزایش یافت. از جمله مهم‌ترین این تحلیل‌ها می‌توان به اسرائیلی‌ها، سعودی‌ها و موافقت‌نامه ایرانی‌ها اشاره کرد.

در این یادداشت وی به رویگرد عربستان و رژیم صهیونیستی نسبت به توافق هسته‌ای ایران و 1+5 می‌پردازد. طبق این تحلیل عربستان و رژیم صهیونیستی از بازیگرانی هستند که از این توافقنامه موقت متضرر می‌گردند. این بدان علت است که با بهبود روابط ایران و ایالات متحده عربستان و رژیم صهیونیستی دیگر نمی‌توانند حمایت‌های بدون شرط آمریکا را همراه داشته باشند و باید ملاحظات آمریکا را در اقداماتشان مد نظر قرار دهند. ایران نیز با این وضعیت جایگاه درخورش را در خاورمیانه مجددا‌ً بدست می‌آورند. به این دلایل عربستان و رژیم صهیونیستی با این توافق‌نامه مخالفند.[1]

مقالات متعددی از جرج فریدمن نیز به فارسی منتشر شده و در جراید ایران منتشر شده است. از جمله آنها می‌توان به خطر رویارویی اشاره کرد که روزنامه شرق در 17 تیر سال 1383 آنرا منتشر کرد.

این مقاله مربوط به فعالیت‌های هسته‌ای ایران می‌باشد. فریدمن در آن دوره معتقد است که دوره همکاری‌های طلایی ایران و آمریکا بر سر ثبات عراق پایان یافته است و ادامه فعالیت‌های هسته‌ای ایران عامل دوری و افزایش تنش‌ها میان دو بازیگر است. اکنون ایران در شناساندن دقیق سیاست‌هاى اتمى‌اش باید تلاش بیشترى کند زیرا ملاحظاتش را واشنگتن فروپاشیده است.

قطعاً مواجهه با ایران آخرین خطرى باید باشد که دولت بوش مى‌خواهد با آن درگیر شود. زیرا اولاً در مرحله حساس کنونى یعنى پیش از انتخابات ریاست جمهورى آمریکا هر بحرانى پیرامون سلاح‌هاى اتمى را که ایران از اساس منکر شود به خاطر شکست آمریکا در کشف سلاح‌هاى کشتار جمعى عراق، پژواکى منفى در ایالات متحده خواهد داشت.

دوم اینکه دولت آمریکا احتیاج به بحران تازه‌اى در رابطه با ایران ندارد، به خصوص آن هم در زمانى که مى‌خواهد نشان دهد اوضاع روبه آرامش مى‌رود. از این رو به نفع تهران خواهد بود که بر حق خود مبنى بر دراختیار داشتن طرح‌هاى اتمى تاکید ورزد. هدف از این کار مى‌تواند بهبود جایگاه ایران و وارد شدن در چانه زنى‌هاى آرام با آمریکا بر سر عراق باشد چون آمریکا مى‌خواهد عراق را مهار کند و ایران مى‌تواند از این موضوع استفاده نماید.

اما خطر این سناریو در آنجایى است که ایران بخواهد موضع خود را قوى‌تر سازد. زیرا ایران احتیاج به سلاح‌هاى اتمى دارد و از طرف دیگر با توجه به ناکامى‌هاى اطلاعاتى آمریکا، این کشور نمى‌تواند به ارزیابى‌هاى (CIA) پیرامون ایران اعتماد کند. البته ممکن است اطلاعات تجسسى آمریکا از ایران درست باشد اما در این مرحله چه کسى مى‌داند؟ اگر ایران به دراختیار داشتن تجهیزات اتمى یا حتى سلاح اتمى نزدیک شود قطعاً آمریکا نمى‌تواند وجود یک ایران اتمى را تحمل کند.

چون این موضوع تهدیدى اساسى براى منافع آمریکا خواهد بود. کما اینکه رژیم صهیونیستی نیز نمى‌تواند بر این قضیه سکوت کند. یعنى به تعبیرى دو کشور اتمى هستند که از بین بردن توان اتمى ایران ـ پیش از فعال شدن ـ به نفع‌شان است. البته روشن است که ایران نمى‌خواهد چنین اتفاقى بیفتد. احتمال دارد ایران بخواهد به جاى نشان دادن توان واقعى جهان را نسبت به توان هسته‌اى خود در ایهام نگه دارد. از این رو ایران با دقت فوق العاده‌اى به طور حساب شده با این برگ بازى مى‌کند.

اما به طور مشخص در اینجا توان اطلاعاتى آمریکاست که تلخ مى‌نماید. البته رهبران ایران باید فرض بگیرند ایالات متحده توان اتمى ایران را مى‌داند تا راه حل مبتنى بر گفت وگوى دو جانبه از کنترل خارج نشود. چون ممکن است آمریکا در حال حاضر تصویر روشنى از توان اتمى ایران داشته باشد. اما سیاست‌سازان آمریکا نمى‌توانند با دقت اطلاعات (CIA) و پنتاگون را بپذیرند. به همین خاطر آنها نمى‌توانند مطابق یک بازى حساب شده طرف مقابل خود را فریب دهند و همین مسئله است که موضوع را بسیار خطرناک مى‌کند.

ایرانى‌ها دستگاه‌هاى اطلاعاتى آمریکا را بسیار توانا مى‌دانند و تصور مى‌کنند ناکامى‌هاى اخیر جز پوششى سیاسى براى سیاست‌هاى واقعى این کشور نبوده است. همچنین روشن نیست آنها بپذیرند که اطلاعات تجسسى آمریکا در حال حاضر قابل اعتماد نیست. از این رو آنها به طرح‌ها و برنامه‌هاى خود ادامه مى‌دهند با این پیش فرض که ایالات متحده کاملاً مى‌داند آنها چه مى‌کنند. اما اگر در مقابل آمریکا هم سناریوى بدترین احتمال را اتخاذ کند برخورد شدیدى پیش خواهد آمد.

خطر رویارویى آمریکا و ایران روز به روز بیشتر مى‌شود. حداقل ناظران خارجى چنین دیدگاهى دارند. اما چیزى که واقعاً موضوع را از نزدیک قابل پیگیرى مى‌کند این است که در حال حاضر تضمینى براى مهار تحولات آتى این بحران وجود ندارد.

جرج فریدمن مهم‌ترین پیش‌بینی‌هایش را که به تحقق پیوسته را موارد ذیل می‌داند: رژیم صهیونیستی و تهدید هسته‌ای ایران: در سال 2012 استراتفور گفت که رژیم صهیونیستی علی رغم لفاظی شدیدش حمله نظامی را به تنهایی علیه ایران انجام نمی‌دهد. بحران مالی اروپا به عنوان بحرانی سیاسی: در جولای 2012 استراتفور بحران اقتصادی اروپا را در اصل بحرانی سیاسی دانست که آزمایشی است برای روابط آلمان و فرانسه.

تبدیل سوریه به کاتالیزور تحولات منطقه: در فوریه 2012 استراتفور پیش‌بینی کرد که سوریه تنش‌های قومی در منطقه را افزایش می‌دهد و همچنین ناآرامی‌های سوریه به کشور عراق نیز سر ریز می‌شود. دخالت ترکیه در سوریه: در ژانویه 2012 استراتفور نوشت که علی رغم مواضع تند ترکیه در قبال سوریه این کشور وارد یک جنگ کامل در سوریه نمی‌شود مگر اینکه جنگی به رهبری ایالات متحده در سوریه آغاز شود.

قدرت نظامی‌های مصر: در ژانویه 2011 استراتفور در مورد انقلاب مصر در حالی که عده زیادی معتقد بودند که این یک انقلاب واقعیست در مورد نقش ارتش نوشت که ارتش از 1952 یک نیروی بسیار مهم در تحولات این کشور بوده است. در دهه‌های پیشین ارتش به فرمانده‌هان سابق خود اجازه تاسیس نهادهای مدنی را داده است.

[1] http://www.stratfor.com/weekly/israelis-saudis-and-iranian-agreement

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *