کتاب بچه ثروتمند بچه زرنگ
30,000 تومان
توضیحات
کتاب بچه ثروتمند بچه زرنگ
چرا بانکدارتان از شما کارنامه تحصیلیتان را نمیخواهد! قوانین تغییر کردهاند!
در عصر صنعتی، قوانین از این قرار بودند:
به مدرسه برو، نمرات خوب بگیر، شغلی امن و مطمئن با مزایا پیدا کن، و همه عمرت در همان شغل باقی بمان. بعد از 30 سال یا بیشتر، بازنشسته میشدید، و شرکت و دولت باقی عمرتان از شما مراقبت میکرد.
در عصر تکنولوژی، قوانین تغییر کردهاند. قوانین در حال حاضر از این قرار است:
به مدرسه برو، نمرات خوب بگیر، شغلی پیدا کن، و سپس مهارتهای جدید را در آن شغل بیاموز.
در عصر صنعتی، تئوری تعیینکننده عصر، فرمول E=emc2 انیشتین بود. در عصر تکنولوژی ، تئوری تعیینکننده عصر قانون مُور است که ایدئولوژی حاضر را ایجاد کرده است که میگوید:
اطلاعات هر 18 ماه، دو برابر میشود. به عبارت دیگر برای کنار آمدن با تغییر، لازم است هر 18 ماه عملاً همه چیز را دوباره یاد بگیرید.
در عصر صنعتی، تغییر آرامتر بود. آنچه شما برای فراگرفتنش به مدرسه میرفتید، برای مدت زمان طولانیتری ارزشمند بود. در عصر تکنولوژی ، آنچه شما میدانید بسیار سریع مهجور میشود.
آنچه فرا گرفتهاید مهم است، اما مهمتر این است که چقدر سریع میتوانید یاد بگیرید، تغییر کنید و خود را با اطلاعات جدید وفق دهید.
پدر و مادر من هر دو در دوره رکود عظیم بزرگ شدند. امنیت شغلی از نظر آنها همه چیز بود، به همین خاطر همیشه وقتی میگفتند؛”بایدبه مدرسه بروی تا بتوانی یک شغل امن و مطمئن بدست آوری”، در صدایشان کمی اضطراب وجود داشت. اگر توجه کنید، مشاغل امروزه فراوانند. چالشی که وجود دارد این است که وقتی در کار کنونی از کار افتاده میشوید، کنار گذاشته میشوید.
تغییرات ظریف، اما مهم دیگر، بین اعصار از این قرار است:
در عصر صنعتی، کارفرما مسئول طرح بازنشستگی شما بود.
اما در عصر تکنولوژی ، کارمند مسئول است. اگر بعد از سن 65 سالگی پولتان تمام شود، این مشکل شماست، نه مشکل شرکت.
در عصر صنعتی، هر چه سنتان بالاتر میرفت، ارزشمندتر میشدید.
اما در عصر تکنولوژی، شما با افزایش سنتان کم ارزشتر میشوید.
در عصر صنعتی، مردم در خدمت زندگی بودند.
اما در عصر تکنولوژی ، بیشتر مردم در حال حاضر بیمسئولیت هستند.
در عصر صنعتی، بچههای باهوش پیش میرفتند تا پزشک و وکیل شوند. آنها پول زیادی بدست میآوردند. اما در عصر تکنولوژی افرادی که پول زیاد بدست میآوردند مبدعان نوآور تکنولوژی هستند. بسیاری از پزشکان و دیگر افراد حرفهای در واقع نسبت به دوره صنعتی، کمتر پول در میآورند.
در عصر صنعتی، اگر خود یا خانوادهتان مشکل مالی داشتید، میتوانستید روی دولت حساب کنید تا به شما کمک مالی برساند.
اما در حالی که عصر تکنولوژی آغاز میشود، ما میشنویم که سیاستمداران بیشتر و بیشتر قول پسانداز تأمین اجتماعی و دیگر برنامههای تضمین دولتی را میدهند. من و شما آنقدر زیرک هستیم که بدانیم وقتی سیاستمداران شروع به قول دادن ميکنند، احتمال این وجود دارد که آنچه آنها قرار است انجام دهند، از قبل از بین رفته باشد.
وقتی احتمالات به وقوع میپیوندد، معمولاً مقاومت وجود دارد. در چند سال گذشته نمونههای بسیاری از افرادی وجود داشتند که فرصتهایی را که طی یک دوره تغییر ظهور میکند، تشخیص میدهند.
1. بیل گیتس ثروتمندترین مرد دنیا شد، چون افراد قدیمیتر در IBM نتوانستند ببینند که بازار و قوانین در حال تغییر است. به دلیل اینکه این مدیران قدیمیتر نتوانستند تغییرات را ببینند، سرمایهگذاران در IBM عملاً میلیاردها دلار را از دست دادند.
2. امروزه ما شرکتهایی داریم که توسط 20 سالهها راهاندازی شده، در حالی که شرکتهای عصر صنعتی را که توسط 45 سالهها اداره میشود، میخرند. (Aol , Time Warner دو نمونه هستند.)
3. امروزه ما 20 سالههایی را داریم که میلیاردر میشوند، به این خاطر که مدیران 45 ساله نتوانستند فرصتهایی را که 20 سالهها دیدند، ببینند.
4. امروزه ما میلیاردهای 20 ساله داریم که همه ثروتشان را خود بدست آوردهاند و هرگز شغلی نداشتهاند، و همزمان 45 سالههایی داریم که از نو شروع میکنند، در حالی که برای شغل جدیدی در حال فراگیری دوبارهاند.
5. همزمان، نیمی از کارمندان یکی از بزرگترین کارفرمایان امریکا آنقدر درآمدشان کم است که واجد شرایط دریافت بن غذا هستند. وقتی این کارمندان آنقدر پیر شوند که نتوانند کار کنند، چه بر سرشان میآید؟ آیا تحصیلاتشان کفایت میکند؟
6. والدین بیشتر و بیشتری در حال گشتن به دنبال سیستمهای كمك آموزشی خصوصي هستند، فقط برای اینکه فرزندانشان را از سیستم آموزشی مهجوری که توسط دولت اداره میشود و نیازهای بچههایشان را فراهم نمیکند، بیرون آوردند. والدین بیشتر و بیشتر میفهمند که آموزش ابتدایی فرزندانشان، به اندازه دانشگاه برای پیشرفت آنها مهم است.
7. ساده بگویم، عصر تکنولوژی تغییرات اقتصادی را به ارمغان خواهد آورد که به طور چشمگیری، فاصله بین داراها و ندارها را در جامعه افزایش میدهد. این تغییرات، برای برخی از مردم نعمت خواهد بود. اما برای سایرین این تغییرات در حال وقوع یک فلاکت خواهد بود؛ و برای برخی دیگر، این تغییرات اصلاً هیچ تفاوتی ایجاد نخواهد کرد. همانطور که پدر ثروتمندم میگفت:
“افرادی وجود دارند که باعث میشوند اتفاقاتی به وقوع بپیوندد؛ افرادی وجود دارند که تماشا میکنند تا اتفاقات بیفتد؛ و افرادی هستند که میگویند: چه اتفاقی افتاد؟”
آموزش از هر زمان دیگری مهمتر است!
آموزش از هر زمان دیگری مهمتر است، به این خاطر که همه چیز سریعتر از قبل تغییر خواهد کرد. برای اولین بار در تاریخ، کسانی که در مدرسه موفق هستند ممکن است با همان چالشهای اقتصادی روبرو شوند که افراد ناموفق در تحصیل مواجه میشوند. همه ما لازم است زمانی که بانکدارمان به جای کارنامه تحصیلی، گزارش مالی ما را میخواهد توجه داشته باشیم. بانکدار سعی دارد چیزی به شما بگوید. این کتاب درباره آن چیزی است که فرزندان شما برای موفقیت مالی و شخصی در دنیای واقعی، نیاز به فراگیری آن دارند.
آیا آموزشی که کودکان شما امروزه دریافت میکنند، به اندازه کافی آنها را برای آیندهای که با آن مواجه میشوند آماده میسازد؟
آیا سیستم مدرسه، پاسخگوی نیازهای خاص فرزند شما هست؟
والدین چه کنند اگر فرزندشان از مدرسه متنفر باشد یا درسش ضعیف باشد؟
آیا نمرات خوب، موفقیت درازمدت مالی و حرفهای را تضمین میکند؟
آیا فرزند شما نیاز دارد تا به مدرسه حضوری سنتی برود تا آموزش مورد نیازش را کسب کند؟
امروزه آموزش از هر زمان دیگری در طول تاریخ مهمتر است. از آنجایی که ما عصر صنعتی را پشت سر گذاشته و وارد عصر تکنولوژی میشویم، ارزش آموزش یک فرد رو به افزایش است. امروزه سؤال این است که آیا آموزشی که شما و فرزندتان کسب میکنید، برای رویارویی با چالشهای این دنیای تازهي پرشکوهی که به آن وارد میشویم کفایت میکند؟
در عصر صنعتی شما میتوانستید به دانشگاه بروید، فارغالتحصیل شوید، و حرفهتان را آغاز کنید. معمولاً برای موفقیت به آموزش اضافی نیازی نداشتید، صرفاً به این خاطر که همه چیز به این سرعت تغییر نمیکرد. به عبارت دیگر، آموزشی که در دانشگاه فرا میگرفتید، همهي چیزی بود که برای کل زندگیتان نیاز داشتید.
بسیاری از مردم دریافتهاند که برای رویارویی با دنیای جدید، به اندازه لازم آموزش ندیدهاند. برای اولین بار در تاریخ، بسیاری از تحصیلکردهها با همان مشکلات اقتصادی روبرو هستند که افراد كم سواد مواجهند. آنها مدام احساس میکنند به آموزشهاي ديگري براي مشاغل فعلي خود نياز دارند و اينكه با دانش ديروز نميتوان كودك امروز را براي فردا تربيت نمود.
چه زمانی موفقیت تحصیلی خود را میسنجید؟
چه زمانی موفقیت تحصیلی خود را میسنجید؟ آیا با کارنامه تحصیلی نهایی که روز فارغالتحصیل شدن از مدرسه در سن 18 سالگی دریافت میکنید، یا کارایی تحصیلی در زمان بازنشستگی مثلاً در سن 65 سالگی؟
در 16 جولای 2000، روزنامه محلی (آریزونا ریپابلیک)، مقالهای حاوی آمار زیر بود:
“حدود 000,700 نفر از سالخوردگان، طبق یک بررسی که در اوایل این ماه توسط انجمن امریکایی طرحهای سلامت صورت گرفت، از بیمه پزشکی سالمندان در سازمانهای بیمه پزشکی محروم خواهند شد.”
مطلب این طور ادامه پیدا کرده بود که ارائه مراقبتهای پزشکی برای شهروندان سالخورده بسیار پرهزینه است و برای شرکتهای بیمه سودآور نیست، بنابراین شهروندان سالمند از حمایت مراقبت پزشکی تکمیلی حذف میشوند.
آمار سازمان بهداشت، آموزش در رفاه
براساس تحقیقی که توسط سازمان بهداشت، آموزش و رفاه صورت گرفت، از هر یکصد نفر در سن 65 سال، یک نفر ثروتمند، 4 نفر مرفه، 5 نفر هنوز در حال کار، 56 نفر نیازمند حمایت دولت یا خانواده است و مابقی از دنیا رفتهاند.
این کتاب درباره آن یک نفر ثروتمند نیست، بلکه آن 56 نفری که هنوز نیاز دارند، کس دیگری از آنها حمایت کند، مدنظر من هستند. من نمیخواهم شما یا فرزندتان جزء این آمار بزرگ باشید.
مردم اغلب به من میگویند:
“وقتی بازنشست شوم به پول زیادی نیاز ندارم، چون وقتی بازنشست شوم هزینههای زندگیم پایین میآید.”
در حالی که هزینههای شما پس از بازنشستگی کاهش مییابد، یک چیز وجود دارد که اغلب به صورت چشمگیری افزایش مییابد، و آن هزینه مراقبت پزشکی است. و به همین دلیل است که سازمانهای مراقبت سلامتی (HMOs) در مقاله فوقالذکر سالمندان را از پوشش بیمه پزشکی تکمیلی محروم میکنند.
شهروندان کهنسال بیش از اندازه، برای قرار گرفتن تحت پوشش بیمه، پرهزینهاند. در چند سال آینده آشکار خواهد شد که مراقبت پزشکی برای میلیونها نفر از افراد سالخورده مسئله مرگ و زندگی است.
بدون تعارف بگویم، اگر پول داشته باشید، میتوانید زندگی کنید؛ و اگر پول نداشته باشید، میتوانید بمیرید.
این کتاب برای کیست؟
این کتاب برای والدینی نوشته شده است که میفهمند دنیا تغییر کرده است و تصور میکنند سیستم جاری آموزشی ما نمیتواند نیازهای خاص فرزندانشان را به طور شایستهای تأمین کند. این کتاب برای والدینی نوشته شده است که مایلند نقشی فعالتر در آموزش فرزندشان ایفا کنند، به جای آنکه این مسئولیت را بر گردن سیستم آموزش و پرورش بیندازند.
این کتاب نوشته شده است تا والدین را در آمادهسازی برای دنیای واقعی یاری دهد … یعنی دنیای بعد از به پایان رساندن دوران تحصیلات. این کتاب خصوصاً برای والدینی نوشته شده است که:
میخواهند بدون اینکه هزینهای برایشان بردارد، به فرزندشان در زندگی یک فرجه مالی بدهند.
میخواهند اطمینان یابند که استعداد طبیعی و روش یادگیری فرزندشان تحت حمایت است و فرزندشان، در حالی مدرسه را ترک کند که، علاقهمند باشد تمام عمرش را بیاموزد.
این کتاب در 3 بخش نوشته شده است.
بخش 1 بررسی آموزش مالی و آکادمیک است.
آنهایی که دیگر کتابهای مرا خواندهاند از قبل میدانند که من در زندگیم 2 پدر داشتم، یکی از آنها که من او را پدر ثروتمند خطاب میکردم، پدر بهترین دوستم مایک بود؛ و دیگری که من به او پدر فقیر میگفتم، پدر واقعی من بود. یک چیز که از آن بهرهمند بودم، این بود که هر دوی آنها به نوبه خودشان نابغه بودند. پدری که من به او پدر فقیر میگفتم، به عقیده من یک آموزگار و نابغه آکادمیک بود. بعد از 9 سالگی من با مشکلاتی جدی در مدرسه روبرو شدم. من آنچه را که میآموختم و طریقی که به من آموخته میشد را دوست نداشتم. من هیچ ارتباطی بین آنچه مجبور به یادگیریش بودم و چگونگی به کار بردنش در زندگی واقعی نمیدیدم.
بخش 1 این کتاب در این باره است که پدر زیرک اما فقیر من، چگونه مرا در این بخش بسیار سخت زندگیم هدایت کرد. اگر به خاطر پدر زیرکم نبود، من مدرسه را ترک میکردم یا اخراج میشدم وهرگز به دانشگاه راه نمییافتم و با مدرک دانشگاهی فارغالتحصیل نمیشدم.
بخش 1 این کتاب همچنین درباره فرایند آموزشی است که پدر دیگرم یعنی پدر ثروتمند روی من پیاده کرد. باید بگویم پدر ثروتمندم یک نابغه مالی و همچنین یک معلم بزرگ بود. در بخش 1 این کتاب شرح میدهم که چگونه پدر ثروتمندشروع کرد به آمادهسازی ذهن جوان من، برای اینکه مثل یک فرد ثروتمند بیندیشیم. بین سنین 9 تا 12 سال و به خاطر راهنمایی پدرثروتمندم، من کاملاً مطمئن بودم که ثروت عظیمی کسب خواهم کرد، چه در مدرسه موفق بوده باشم، چه یک شغل با درآمد بالا پیدا کنم. در سن 12 سالگی میدانستم که ثروتمند شدن، ارتباط کمی با آنچه در مدرسه میآموزم دارد. در حالی که میدانستم صرفنظر از وضع تحصیلیم در مدرسه ثروتمند خواهم شد، در حالی که هنوز در مدرسه بودم، مشکلات نگرشی منحصربهفردی پیدا کردم. بخش 2 این کتاب درباره این است که چگونه هر دو پدر عمل کردندتا مشکل نگرشی مرا تحت کنترل درآوردند و مرا برای تکمیل تحصیلات دانشگاهیم هدایت کنند.
بخش 2 درباره چند گام عملی ساده از نظر آکادمیک و مالی است که والدین میتوانند، برای آغاز آمادهسازی فرزندشان برای دنیای واقعی این گامها را بردارند.
من بخش 2 را با داستانی آغاز کردم در این باره که چگونه نزدیک بود به خاطر تغییر نگرشم راجع به مدرسه، رفوزه شوم. در بخش 2 شما بینشهای دیگری کسب میکنید در این باره که پدر زیرک و پدر ثروتمند من چگونه مرا در مدرسه نگه داشتند و چگونه پدر ثروتمندم از رفوزگیهای آکادمیک من برای آمادهسازیم برای ثروتمند شدن استفاده کرد.
در بخش 2 پدر ثروتمندم برای من توضیح میدهد که چرا بانکدارش هرگز کارنامه تحصیلیش را از او نمیخواهد. پدر ثروتمند ادامه میدهد:
“بانکدار هرگز از من نپرسیده است که آیا نمرات خوبی داشتهام یا خیر.همه آنچه بانکدارم میخواهد ببیند گزارشهای مالی من است. مشکل این است که اکثر مردم مدرسه را به پایان میرسانند، در حالی که نمیدانند گزارش مالی چیست”.
پدر ثروتمند همچنین میگوید:
“تفسير يك گزارش مالی برای هر کسی که میخواهد یک زندگی با امنیت مالی بسازد، ضروری است.”
و در دنیای امروزی که امنیت شغلی کمتر و کمتر است، ضروری است که فرزندتان مهارتهایی داشته باشد تا یک زندگی با امنیت مالی را تضمين کند.
اگر سیستم آموزشی کنونی را بررسي کنید، واضح به نظر ميرسد که این سیستم بر دو زمنیه اصلی متمرکز است:
آموزش تحصیلی: توانایی خواندن، نوشتن و حساب کردن.
آموزش حرفهای: تربیت پزشک، وکیل، لولهکش، منشی یا هر آنچه شما میخواهید هنگام ترک مدرسه، برای پول درآوردن انجام دهید.
امریکا و بسیاری از دول غربی برای در دسترس ساختن دو نوع اساسی آموزش برای شهروندانشان، فوقالعاده عمل کردهاند. این آموزش تا حدود زیادی در برتری غرب در دنيا دخیل بوده است. مشکل اینجاست که همانطور که قبلاً اشاره کردم، قوانین تغییر کردهاند. در عصر تکنولوژی ، ما به آموزش جدید بیشتری نیاز داریم، نه آموزش همانند بیشتر. در حال حاضر همه دانشآموزان به آموزش پایهای که پدر ثروتمندم به من ارائه داد، نیاز دارند:
آموزش مالی: آموزش مورد نیاز برای آنکه پول دریافتی از کارتان را به ثروت مادامالعمر و امنیت مالی تبدیل کنید. همان آموزش مالی که آن هفتصد هزار شهروند سالمند نداشتند. آموزشي مالی که به شما کمک میکند اطمینان یابید فرزندتان بعدها در زندگی شکست مالی نمیخورد یا بعد از تشکیل خانواده و سخت کار کردن تهیدست نمیشود.
دلیل اینکه بانکدار شما نمیخواهد کارنامه تحصیلیتان را ببیند این است که او میخواهد ببیند شما پس از ترک مدرسه چقدر زیرک بودهاید. او میخواهد سنجشي از استعداد مالیتان را ببیند نه استعداد تحصیلی شما را. گزارش مالی شما نسبت به کارنامه تحصیلیتان یک سنجش بسیار بهتر از استعداد مالی شماست.
بخش 2 چند نمونه ساده و عینی از کارهایی است که والدین میتوانند برای دادن فرجه به فرزندشان در دنیای واقعی مشاغل و پول انجام دهند.
بخش 3، درباره برخی از جديدترین پیشرفتهای تکنولوژیکی در آموزش است که توانایی والدین را برای کشف نبوغ طبیعی و توانایی یادگیری طبیعی فرزندشان، بالا میبرد. بخش 3 درباره دادن یک فرجه آکادمیک به فرزندتان است.
سالها پیش یکی از معلمین آلبرت انیشتین به تمسخر گفته بود:
“او هرگز چیزی نمیشود.”
بسیاری از معلمین به خاطر عدم یادگیریش از طریق حفظ کردن طوطیوار، تصور میکردند کندذهن است.
یک سال بعد وقتی به انیشتین گفتند که یک مخترع برجسته اعلام کرده است که دانش واقعیات ضرورتاً مهم است، انیشتین مخالفت کرد. او گفت:
“یک شخص نیاز ندارد به دانشگاه برود تا حقایق را بیاموزد. او میتواند آنها را از کتابها فرا گیرد. ارزش آموزش دانشگاهی علوم انسانی این است که به ذهن بیاموزد تا تفکر کند.”
او همچنین گفت:
“تخیل مهمتر از دانش است.”
در حالی که گروهی از خبرنگاران از انیشتین سؤال میکردند، یک نفر پرسید؛”سرعت صوت چقدر است؟”
انیشتین پاسخ داد:
“نمیدانم، من اطلاعاتی را که آماده در کتابها در دسترس هستند، در ذهنم نگه نمیدارم.”
تقریباً همه والدینی که من دیدهام مطمئن هستند که فرزندشان زیرک و نابغه است. اما وقتی آن کودک به مدرسه میرسد، نبوغ طبیعیاش اغلب به کناری گذاشته شده و یا نقش فرعی در نبوغ حفظي و روش یادگیری حفظيات ایفا میکند؛ که توسط سیستم آموزشی به عنوان روش صحیح یادگیری بر آن تأکید میشود. پدر زیرک من و بسیاری از معلمین دیگر میدانند که سیستم کنونی مدرسه انواع مختلف نبوغی که بچهها با آنها به دنیا میآیند را فراهم نمیکند.
متأسفانه سیستم آموزشی کنونی ما در باتلاق بحث و جدل و ایدههای قدیمی فرو رفته است. در حالی که سیستم کنونی ما ممکن است از بسیاری از این پیشرفتهای آموزشی آگاه باشد، سیاستها و مقررات دستوپاگیری که حرفه آموزش را احاطه کرده است، نمیگذارد بسیاری از این روشهای ابتکاری جدید برای ارزیابی نبوغ فرزند شما جزیی از سیستم شود.
پدر زیرک من رئیس سیستم آموزشی هاوایی بود. او تمام تلاشش را به کار بست تا سیستم را تغییر دهد، اما در عوض به وسیله سیستم مورد ظلم قرار گرفت. او بعدها به من گفت:
“3 نوع مختلف معلم و مدیر در سیستم وجود دارد. یک گروه وجود دارد که سختکوشانه کار میکنند تا سیستم را تغییر دهند. گروه دیگری هستند که سختکوشانه بر علیه هرگونه تغییر کار میکنند. و گروه سوم برایشان اهمیتی ندارد اگر سیستم تغییر بکند یا نه. همه آنچه این گروه میخواهد، امنیت شغلی و چک حقوقیشان است. و به همین دلیل است که سیستم سالهاست همانطور باقی مانده است.”
در پایان
این پدر زیرک من بود که اغلب میگفت:
“مهمترین معلمین یک کودک، والدین او هستند.”
بسیاری از والدین به بچههایشان میگویند:
به مدرسه برو و سخت درس بخوان. تحصیلات خوب مهم است. مشکل اینجاست که بسیاری از والدینی که این حرفها را میزنند، خودشان تحصیلاتشان را ادامه نمیدهند.”
پدر زیرک من همچنین میگفت:
“والدین مهمترین معلمین کودک هستند … اما دانشآموزان با نگاه کردن بیشتر یاد میگیرند تا با گوش دادن. بچهها تناقضات بین حرف و عمل را میبینند.”
بچهها عاشق این هستند که وقتی والدین یک چیز میگویند و طور دیگری عمل میکنند، مچ آنها را بگیرند. پدر ثروتمندم همیشه میگفت:
“اعمال تو بلندتر از حرفهای تو سخن میگویند.”
او همچنین میگفت:
“اگر میخواهی پدر یا مادر خوبی باشی، لازم است به حرفهای خودت عمل کنی.”
اگر فرزندی دارید، به خاطر انتخاب کتابی در مورد آموزش و علاقهتان به آموزش فرزندتان از شما متشکرم. اکثر والدین میگویند آموزش فرزندشان مهم است، اما تعداد کمی از آنها کتابهایی درباره آموزش دادن به فرزندشان میخوانند.
اطلاعات بیشتر
نویسنده | رابرت کیوساکی و شارون لچر |
---|---|
مترجم | مهندس علی رجبی ابهری |
ناشر | ستوس |
قطع | رقعی |
ویرایش | 2 |
چاپ | 2 |
سال انتشار | 1393 |
تیراژ | 1000 |
نوع جلد | شومیزی |
شابک | 9786009251070 |
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.