کتاب جوان و ثروتمند بازنشسته شوید

30,000 تومان

توضیحات

جوان و ثروتمند بازنشسته شوید! از سری کتاب‌های برج ساز جوان

انسان کار می‌کند که کار نکند!

علت ثروتمند شدن و فقر؛ اهرم است!

نبرد جالوت و داوود

داوود و جالوت از داستان‌های مورد علاقه پدر ثروتمندم بود. فکر می‌کنم او خودش را مانند داوود می‌دید. مردی که از هیچ شروع کرد و توانست در مقابل غول بزرگ تجارت و کسب‌وکار قد علم کند. پدر ثروتمند می‌گفت:

“داوود به این دلیل توانست جالوت را شکست دهد چون می‌دانست چطور باید از نیروی اهرم استفاده کند. یک پسر جوان با یک تیرکمان ساده بسیار نیرومندتر از یک غول هراسان است. این همان نیروی اهرم است.”

کتاب‌های قبلی من در مورد قدرت جریان نقدینگی بودند. پدر ثروتمند می‌‌گفت: “جریان نقدینگی از مهم‌ترین واژگان جهان پول و سرمایه است و دومین واژه مهم، اهرم است.”

او همچنین می‌گفت: “علت ثروتمند شدن و فقر؛ اهرم است.”

او در ادامه افزود اهرم قدرتی است که می‌تواند در خدمت شما یا علیه‌تان باشد. از آن‌جایی که اهرم قدرت است، برخی آن را به کار می‌گیرند، برخی از آن بد استفاده می‌کنند و برخی دیگر از آن هراس دارند. او می‌گفت:

“مهم‌ترین علتی که تنها 5% از کل آمریکایی‌ها ثروتمند هستند این است که تنها آنها می‌دانند چطور باید از قدرت اهرم استفاده کنند. بسیاری از افرادی که می‌خواهند ثروتمند شوند در این راه شکست می‌خورند، زیرا از قدرت اهرم بد استفاده می‌کنند و بیشتر افراد ثروتمند نمی‌شوند زیرا از قدرت اهرم می‌هراسند.”

اهرم انواع مختلفی دارد

اهرم انواع و اشکال مختلفی دارد. یکی از متداول‌ترین آنها اهرم پول قرض گرفتن است. امروزه همه ما از مشکلات حادی که در اثر استفاده نادرست از اهرم آگاهی داریم. میلیون‌ها نفر تنها به این علت با گرفتاری‌های مالی دست و پنجه نرم می‌کنند که قدرت اهرم بدهی را علیه خود به کار می‌برند و به دلیل عواقبی که سوءاستفاده از اهرم بدهی به همراه دارد، بسیاری از افراد امروزه از این اهرم می‌هراسند و حرفشان این است که: “دسته چک‌هایتان را پاره کنید، خانه‌تان را از رهن بانک درآورید و خودتان را از شر بدهی خلاص کنید.”

پدر ثروتمند از این حرف خنده‌اش می‌گرفت و می‌گفت: “کسی با پاره کردن دسته چک‌هایش ثروتمند نمی‌شود، این کار فقط شما را به فردی فقیر تبدیل می‌کند.”

با این وجود، پدر ثروتمند معتقد بود اگر شما جزء آن دسته از افرادی هستید که از قدرت اهرم بدهی سوءاستفاده می‌کنید، قطعاً آن نسخه برای شما مفید است یعنی باید کارت‌های اعتباری‌تان را پاره کنید، خانه‌تان را از رهن درآورید و خودتان را از شر بدهی خلاص کنید. او می‌گفت؛ اگر به برخی افراد دسته چک‌ بدهید، درست مانند این است که یک تفنگ پر را در اختیار یک فرد مست قرار دهید. هر کس نزدیک چنین فردی شود در معرض خطر قرار می‌گیرد حتی خود او. به جای این که پدر ثروتمند ترسیدن از قدرت اهرم بدهی را به من و پسرش آموزش دهد، به ما یاد داد چگونه از قدرت اهرم بدهی به نفع خودمان استفاده کنیم. به همین علت است که مدام می‌گفت: “بدهی‌ها به دو دسته تقسیم می‌شوند، بدهی‌های خوب و بدهی‌های بد. بدهی‌های خوب شما را ثروتمند می‌کند و بدهی‌های بد شما را به سوی بی‌پولی و فقر سوق می‌دهد.” بسیاری از افراد در بدهی‌های بد غرق می‌شوند و بسیاری دیگر با هراس از بدهی روز را شب می‌کنند و از این که هیچ قرضی ندارند به خود می‌بالند … و حتی بدهی‌های خوب هم ندارند. در این کتاب، شما خواهید دید که من و همسرم کیم چطور جوان و ثروتمند بازنشست شدیم. علت این بود که ما کلی بدهی داشتیم، بدهی‌های خوب. بدهی‌هایی که ما را از نظر مالی آزاد کرده و ثروتمندمان کرد. به عبارت دیگر، ما از قدرت اهرم استفاده کردیم نه سوء استفاده و از قدرت آن هیچ هراسی به دل راه ندادیم، در عوض به قدرت اهرم احترام گذاشتیم و عاقلانه و با احتیاط از آن سود جستیم.

آیا همه می‌توانند ثروتمند شوند؟

پس از انتشار اولین کتاب پدر ثروتمند، در صدها مصاحبه‌ای که در مورد آن داشته‌ام مدام از من می‌پرسند: “فکر می‌کنید همه می‌توانند ثروتمند شوند؟”

و پاسخ من این است: “بله. به نظر من هر کسی پتانسیل ثروتمند شدن را دارد.”

پس از آن سؤال بعدی آنها اغلب این است: “اگر هر کسی پتانسیل ثروتمند شدن را دارد، چرا فقط عده کمی واقعاً ثروتمند هستند؟”

پاسخ من معمولاً این است: “امروز وقت ندارم به این سؤال پاسخ بدهم.”

اگر اصرار کنند، شاید بگویم: “پاسخ بسیاری از این سؤال‌ها را می‌توانید در چهار کتاب نخستم از مجموعه پدر ثروتمند بیابید.”

اگر فرد مصاحبه‌کننده سماجت به خرج دهد ممکن است سؤالی مانند این بپرسد: “چه موقع به همه سؤال‌ها پاسخ می‌دهید؟”

من در پاسخ می‌گویم: “مطمئن نیستم جواب تمامی سؤال‌ها را داشته باشم.”

گرچه پاسخ همه سؤال‌ها را نمی‌دانم ولی بسیار خوشحالم که کتاب حاضر را که پنجمین کتاب از مجموعه پدر ثروتمند است را تقدیمتان می‌کنم. این کتاب یقیناً به شما توضیح می‌دهد که چرا همه ما پتانسیل ثروتمند شدن را داریم … البته منظور من همه ما است، نه برخی از ما. همچنین توضیح خواهیم داد که چطور من و همسرم در جوانی و در حالی که ثروتمند بودیم بازنشست شدیم، با این که از هیچ شروع کردیم. در این کتاب توضیح می‌دهیم که چرا برخی ثروتمند و برخی دیگر فقیر می‌شوند در حالی که همه ما پتانسیل ثروتمند بازنشسته شدن در سنین جوانی را داریم. همه این موضوعات به اهرم مربوط می‌شود.

چهار کتاب اول ما از مجموعه پدر ثروتمند در وهله نخست در مورد قدرت جریان نقدینگی است. این کتاب درباره اهرم است. فکر می‌کنید چرا کل یک کتاب تنها به یک موضوع اختصاص دارد؟ علت این جاست که اهرم یک واژه بزرگ است، که تمامی وجوه زندگی ما را در بر می‌گیرد. تأکید عمده این کتاب بر روی سه اهرم مهم است که عبارتند از:

بخش اول: اهرم ذهن شما

این بخش از مهم‌ترین قسمت‌های کتاب است. در این بخش در می‌یابید که چرا خود پول شما را ثروتمند نمی‌کند. در این بخش در می‌یابید که قدرتمندترین اهرم جهان یعنی ذهنتان است که می‌تواند شما را ثروتمند یا فقیر کند. درست همان‌گونه که هر کس می‌تواند از قدرت اهرم بدهی استفاده یا سوءاستفاده و یا از آن بهراسد. همین موضوع در مورد مغزتان نیز صادق است. مغزی که از قدرتمندترین اهرم‌های جهان است.

کلمات، اهرم هستند

در این کتاب به قدرت واژه‌ها و کلمات پی می‌برید. پدر ثروتمند همیشه می‌گفت: “واژه‌ها اهرم هستند. واژه‌ها ابزار قدرت هستند … ابزاری برای مغز. درست همانطور که می‌توانید با استفاده از بدهی ثروتمند یا فقیر شوید، واژگان نیز می‌توانند شما را ثروتمند یا فقیر کنند. در این بخش، شما به قدرت کلمات و واژگان پی خواهید برد و این که چطور افراد ثروتمند از واژگان ثروت و فقرا از واژگان فقر استفاده می‌کنند.” پدر ثروتمند اغلب می‌گفت: “مغز شما می‌تواند قدرتمندترین دارایی یا قدرتمندترین بدهی‌تان باشد. اگر از واژگان درست استفاده کنید ثروتمند می‌شوید و اگر از واژگان نادرست استفاده کنید فقیر می‌شوید.” در این بخش شما با واژگان ثروت و فقر آشنا می‌شوید … واژگان کند و سریع. شما پی خواهید برد که چرا پدر ثروتمند می‌گفت: “برای ثروتمند شدن به پول نیاز ندارید” او می‌گفت: “با کلمات می‌توانید ثروتمند شوید و برای جاری کردن آنها به پول نیاز ندارید”، به یاد می‌آورید که پدر ثروتمند در کتاب پدر ثروتمند و پدر فقیر، من و پسرش را از گفتن جمله “از عهده این کار بر نمی‌آیم” منع کرده بود. پدر ثروتمند می‌گفت: “فرق بین ثروتمندان و فقرا در این است که فقرا این جمله را بسیار بیشتر از ثروتمندان تکرار می‌کنند.” اولین تفاوت از همین جا آغاز می‌شود: “از عهده من بر نمی‌آید.”

چرا سرمایه‌گذاری هیچ خطری ندارد

در این کتاب پی خواهید برد که چرا افرادی که می‌گویند: “سرمایه‌گذاری ریسک دارد” همواره در بازارهای سرمایه بازنده هستند. علت آن به استفاده از واژه‌ها برمی‌گردد. با خواندن این کتاب در می‌یابید به هر چیزی که می‌اندیشید واقعیت دارد، و به واقعیت زندگی شما برمی‌گردد. شما در می‌یابید که چرا افرادی که فکر می‌کنند سرمایه‌گذاری مخاطره‌آمیز است، خود در مخاطره‌آمیزترین سرمایه‌گذاری‌ها شرکت می‌کنند. دلیل آن واقعیت وجودی خود آنهاست. در این کتاب در می‌یابید که سرمایه‌گذاری مخاطره‌آمیز نیست بلکه افراد باید برای شرکت در سرمایه‌گذاری‌های امن‌تر، ابتدا واژگان خود را تغییر دهند.

همان‌طور که پیش از این نیز گفتیم قدرت اهرم می‌تواند مورد استفاده و یا سوءاستفاده قرار گیرد و حتی برخی از مردم از آن هراس دارند. در این بخش در می‌یابید که چطور می‌توانید از اهرم مغزتان در جهت ارتقاء منافع مالی‌تان سود بجویید، نه این که از آن علیه خودتان استفاده کنید. پدر ثروتمند می‌گفت: “بیشتر مردم از قوی‌ترین اهرم جهان یعنی مغزشان در جهت فقیر شدنشان استفاده می‌کنند.” این کار به هیچ‌وجه روش درستی برای استفاده از قدرت نیست. هر بار که می‌گویید: “از عهده این کار بر نمی‌آیم” یا “نمی‌توانم این کار را انجام دهم” یا “سرمایه‌گذاری ریسک‌پذیر است” یا “من هرگز ثروتمند نمی‌شوم”، در حقیقت از قدرتمندترین اهرمی که در اختیار دارید استفاده می‌کنید … یعنی آن را علیه خودتان به کار می‌برید.

اگر می‌خواهید جوان و ثروتمند بازنشسته شوید، باید مغزتان را در جهت منافع خودتان به کار بگیرید نه علیه خودتان. اگر نمی‌توانید این کار را انجام دهید، راهکارهای ارائه شده در دو بخش بعدی کتاب (با این که بسیار ساده هستند) برای شما مفید نخواهد بود، ولی اگر بتوانید قدرتمندترین نوع اهرم را تحت کنترل خود درآورید، بکارگیری دو بخش بعدی برای شما بسیار آسان خواهد بود.

بخش دوم: اهرم برنامه‌ی شما

در کتاب شماره 3 من با نام راهنمای سرمایه‌گذاری آمده است: “سرمایه‌گذاری یک برنامه است.” برای این که من و کیم بتوانیم جوان و ثروتمند بازنشسته شویم، لازم بود برای خودمان برنامه داشته باشیم.

برنامه‌ای که با هیچ شروع کردیم زیرا در واقع چیزی نداشتیم که بخواهیم با آن شروع کنیم. برنامه ما برای یک دوره زمانی محدود طرح‌ریزی شده بود و یک ابتدا و انتها داشت. محدوده زمانی ما برای ده سال یا کمتر بود، که نه سال طول کشید و ما در سال 1994 بازنشسته شدیم. که در آن هنگام من چهل و هفت ساله بودم و کیم سی و هفت سال داشت. گرچه ما از هیچ شروع کردیم ولی در پایان بدون اینکه کار کنیم بسته به وضعیت بازار حدود 85000 تا 120000 دلار در سال درآمد داشتیم. حالا درآمد ما تنها از طریق سرمایه‌گذاری به دست می‌آید. با اینکه این درآمد خیلی بالا نبود ولی ما از نظر مالی آزاد بودیم زیرا مخارجمان کمتر از 50000 دلار در سال بود.

در جوانی بازنشست شدیم تا ثروتمند شویم

یکی از مزایایی که بازنشسته شدن در جوانی برای ما داشت این بود که حالا وقت بیشتری داشتیم تا ثروتمند شویم. بگذریم. مجله فوربز در آن زمان ملاک ثروتمند بودن را معادل با درآمد سالیانه یک میلیون دلار یا بیشتر می‌دانست. به عبارت دیگر براساس تعریف مجله فوربز وقتی بازنشسته شدیم هنوز ثروتمند نبودیم. در نتیجه یکی از دلایل ما برای بازنشسته شدن در سنین جوانی این بود که وقت بیشتری داشته باشیم تا بتوانیم اقدامات لازم برای ثروتمند شدن را انجام دهیم. پس از بازنشستگی برنامه ما این بود که وارد حوزه ساخت و ساز و سرمایه‌گذاری شویم. هم اکنون توانسته‌ایم شرکت‌های بزرگی در حوزه نشر، املاک، معدن، فناوری و نفت تأسیس کنیم. همچنین در بازار سهام سرمایه‌گذاری کرده‌ایم. پدر ثروتمند همیشه می‌گفت: “یکی از معایب تک شغل بودن این است که جلوی ثروتمند شدن را می‌گیرد.” به عبارت بهتر ما خودمان را در سنین جوانی بازنشسته کردیم تا برای ثروتمند شدن وقت داشته باشیم. امروزه درآمد سالیانه ما به میلیون‌ها دلار می‌رسد که آن را از سرمایه‌گذاری‌ها و شرکت‌هایمان به دست می‌آوریم که حتی پس از پایین آمدن بازار سهام هم درآمد ما رو به افزایش است و همه چیز طبق برنامه‌ریزی پیش می‌رود.

در کتاب شماره 3 ما، یعنی کتاب راهنمای سرمایه‌گذاری، نوشته‌ام که برنامه اغلب افراد در جهت فقیر شدنشان است و به همین علت است که بسیاری از افراد می‌گویند: “وقتی بازنشسته شدم، درآمدم پایین خواهد آمد.” به عبارت دیگر، آنها می‌گویند: “برنامه‌ام طوری بود که در تمام عمرم سخت کار کنم ولی حالا که بازنشسته شده‌ام، روز به روز فقیرتر می‌شوم.” این چنین برنامه‌هایی در عصر صنعتی خوب جواب می‌دهد اما به هیچ وجه برنامه مناسبی در عصر اطلاعات نیست.

امروزه میلیون‌ها نفر بر روی برنامه‌های بازنشستگی حساب می‌کنند، برنامه‌هایی چون بیمه بازنشستگی401k ، IRA و برنامه‌های مستمری استرالیا و کانادا و دیگر برنامه‌های معطوف به دوران بازنشستگی. من این‌ها را برنامه‌های عصر اطلاعات می‌نامم. زیرا امروزه کارمندان خود مسئول دوران بازنشستگی‌شان هستند. اما در عصر صنعتی این شرکت‌ها و دولت‌ها بودند که وظیفه تأمین هزینه‌های کارمندان را در دوران بازنشستگی بر عهده داشتند. با این حال برنامه‌های عصر اطلاعات یک ضعف بزرگ دارند، اینکه تمامی این برنامه‌ها به بازار سهام وابسته هستند و همان‌طور که می‌دانید بازارهای سهام غیر شفاف و غیر قابل کنترل هستند و مدام بالا و پایین می‌روند. نگران می‌شوم وقتی می‌بینم میلیون‌ها نفر از افرادی که سخت کار می‌کنند آینده مالی خود را فقط در گرو بازار سهام قرار می‌دهند. می‌توانید تصور کنید وقتی برنامه‌های دوران بازنشستگی فردی در هشتاد و پنج سالگی به دلیل کاهش ارزش یا سقوط بازار نقش بر آب شود، چه اتفاقی می‌افتد؟

آیا می‌توان به آنها گفت: “بروید و یک شغل جدید برای خودتان دست و پا کنید و برای دوران بازنشستگی‌تان پول کنار بگذارید؟” منشأ نگرانی‌های من از همین‌جاست و انگیزه من برای نوشتن کتاب و آموزش از همین نقطه آغاز می‌شود. من معتقدم ما در عصر اطلاعات به دانش و آمادگی‌های بیشتری نیاز داریم. در این عصر همه ما باید راجع به پول بیشتر و بیشتر بدانیم زیرا باید مسئولیت‌پذیرتر باشیم و روی شرکت‌ها یا دولت برای مراقبت و نگهداری در سنی که توان کاری نداریم، حساب باز نکنیم. نگاهی به اعداد و ارقام بیندازید، تا پایان سال 2010، 75 میلیون نفر به تدریج بازنشسته می‌شوند، فرض کنید در طی سالیان متوالی هر کدام از این 75 میلیون نفر بخواهند ماهیانه فقط 1000 دلار از محل برنامه‌های بازنشستگی دولتی، و 1000 دلار دیگر نیز از بازارهای مالی دریافت کنند. اگر ریاضیات من خوب باشد، می‌توان گفت که 75 میلیون ضرب در 1000 دلار به عبارتی ماهیانه 75 میلیارد دلار می‌شود که باید از محل برنامه‌های دولت تأمین شود و 75 میلیارد دلار دیگر را نیز بازارهای مالی باید بپردازند. وقتی از هر یک از این مؤسسات 75 میلیارد دلار در هر ماه کسر شود، تأثیر عمده‌ای روی هر یک از آنها خواهد داشت. دولت‌ این هزینه‌ها را باید از کجا تأمین کند؟ مالیات‌ها را افزایش دهد؟ یا چه؟ بازارهای مالی چه چاره‌ای دارند؟ فکرش را بکنید به جای این که ماهیانه 75 میلیارد دلار پول به آنها تزریق شود، این میزان از آنها خارج می‌شود. توصیه آنها به شما این خواهد بود: “بخرید و نگه دارید، سرمایه‌گذاری‌های بلندمدت انجام دهید و موجودی اوراق بهادارتان را متنوع کنید.” آیا مشاوران مالی همچنان این جمله‌ها را تکرار خواهند کرد: “بازار سهام همیشه رشد می‌کند؟!” من گوی بلورین ندارم و ادعا نمی‌کنم که می‌توانم آینده را پیش‌بینی کنم ولی تنها همین را می‌دانم که 150 میلیاردی که ماهیانه از این دو مؤسسه بزرگ خارج می‌شود، ضربه سنگینی به پیکر اقتصاد وارد می‌کند.

برنامه‌های قدیمی اقتصاد، میلیون‌ها نفر را در انتهای عمر کاری‌شان با مشکلات مالی مواجهه می‌کند. در آمریکا میلیون‌ها نفر برنامه‌های بازنشستگی شخصی یا شرکتی ندارند. آنها چه باید بکنند؟ به دنبال شغل جدید بروند یا تا جان در بدن دارند کار کنند؟ به بچه‌ها و نوه‌هایشان سخت بگیرند؟ این که تا آخر عمر سخت کار کنی ایده بی‌بنیاد و ضعیفی است. ولی با این حال میلیون‌ها نفر از مردم جهان این برنامه را برای خود در نظر می‌گیرند حتی آنهایی که پول زیادی به دست می‌آورند. آنها شب و روز کار می‌کنند اما نمی‌توانند برای آینده پس‌انداز داشته باشند. زمان که مهم‌ترین دارایی همه ماست به سرعت باد می‌گذرد.

سپس می‌شنوم که برخی می‌گویند: “پس از بازنشستگی به پول زیادی احتیاج ندارم. چون تا آن زمان وام خانه‌ام را تسویه کرده‌ام و مخارج زندگی‌ام پایین خواهد آمد.” بله درست است که هزینه‌های زندگی‌تان پایین‌ می‌آید ولی قطعاً مخارج درمانی‌تان افزایش پیدا می‌‌کند. همین حالا هم هزینه‌های درمانی برای بسیاری از افراد شاغل گزاف است. فکرش را بکنید چه اتفاقی می‌افتد زمانی که سازمان بهداشت با میلیون‌ها بازنشسته بی‌پولی مواجهه شود که برای ادامه زندگی به مراقبت‌های پزشکی نیاز دارند؟ اگر بر این باور هستید که بیمه بازنشستگی در دوران پیری دست شما را می‌گیرد، پس حتماً مرغ تخم طلا را هم باور کرده‌اید.

شاید به همین دلیل است که آلن گرین‌اسپن رئیس انجمن فدرال اخیراً در یک مصاحبه تلویزیونی اعلام کرد: “ما در مدارس به آموزش‌های مالی نیاز داریم.” ما باید آموزش به بچه‌ها را از مدارس آغاز کنیم و به آنها آموزش دهیم که خودشان مسئول زندگی اقتصادی خودشان باشند و از دولت یا شرکت‌های خصوصی انتظار نداشته باشند پس از بازنشستگی مسئولیت آنها را به عهده بگیرند.

اگر می‌خواهید جوان و ثروتمند بازنشسته شوید، باید برنامه زندگی‌تان بسیار بهتر از بیشتر مردم باشد. بخش دوم در مورد یکی از مهم‌ترین اهرم‌ها بحث می‌کند این که چگونه و با چه برنامه‌ای می‌توانیم جوان و ثروتمند بازنشسته شویم.

بخش سوم: اهرم عملکردهای شما

یقین دارم که همه شما داستان تکراری سه پرنده‌ای را که روی پرچین نشسته بودند را شنیده‌اید. سؤالی که در این جا مطرح می‌شود این است که: “اگر دو پرنده تصمیم بگیرند که پرواز کنند و بروند، چند پرنده دیگر باقی می‌ماند؟” پاسخ این است: “سه پرنده باقی می‌ماند.” درسی که از این جا می‌گیرید این است: “فقط به صرف این که تصمیم می‌گیرید کاری را انجام دهید، به معنای عملی کردن آن نیست.” در دنیای واقعی کمتر از 5% از جمعیت آمریکا ثروتمند هستند زیرا 95% دیگر فقط رویای ثروتمند شدن را در سر می‌پرورانند ولی تنها 5% وارد عمل می‌شوند.

در کتاب چهارم با نام بچه ثروتمند، بچه زرنگ و همچنین کتاب چرا ثروتمند نمی‌شویم؟، توضیح داده‌ایم که چطور سیستم مدارس ما بچه‌ها را به خاطر اشتباهاتشان تنبیه می‌کند. بیشتر ما زمانی دوچرخه‌سواری یاد می‌گیریم که چند باری زمین بخوریم و همه بچه‌ها برای اینکه بتوانند خوب راه بروند و تلوتلو نخورند، بارها زمین خورده‌اند. سپس وقتی به مدرسه می‌رویم به ما آموزش می‌دهند که مدام مواظب باشیم و نیفتیم. به ما می‌گویند فقط نادان‌ها زمین می‌خورند، و به ما آموزش می‌دهند برای این که افراد باهوش و زرنگی تلقی شویم، مثل آن سه پرنده روی حصار بنشینیم و جواب‌های صحیح را فقط حفظ کنیم.

پس تعجبی ندارد که چرا تنها 5% از مردم آمریکا ثروتمند می‌شوند. وقتی زندگی‌نامه افراد ثروتمند و مشهور جهان را بررسی می‌کنیم متوجه می‌شویم که هیچ یک از آنها مدرسه‌شان را تمام نکردند. مثل بیل گیتس، مؤسس شرکت مایکروسافت؛ مایکل دل، مؤسس شرکت کامپیوتری دل؛ تد ترنر، مؤسس سی‌ان‌ان؛ هنری فورد، مؤسس شرکت موتورسازی فورد و توماس ادیسون مؤسس شرکت جنرال الکتریک.

نمی‌خواهم بگویم مدرسه رفتن بد است. بلکه در این دوره وزمانه اهمیت آن بسیار بیشتر از قبل است. حرف من این است که گاهی اوقات باید یاد بگیریم خلاف آنچه آموخته‌ایم عمل کنیم. اگر می‌خواهید موفقیت‌های بیشتری کسب کنید، به نحوه یادگیری بچه‌ها نگاه کنید و آن را الگوی خود قرار دهید. یکی از چیزهایی که باید یاد می‌گرفتم این بود که از اشتباه کردن، افتادن و شرمنده شدن در برابر دیگران نهراسم. بیشتر بچه‌ها می‌دانند که چطور این کارها را انجام دهند. اما متأسفانه ما به آنها یاد می‌دهیم که این طور نباشند. اگر نمی‌توانستم اشتباه کنم و شکست نمی‌خوردم و مزه شرمنده شدن در برابر دیگران را نچشیده بودم و بر آنها غلبه نکرده بودم هرگز نمی‌توانستم جوان و ثروتمند بازنشسته شوم.

سه کار آسانی که هر کسی برای ثروتمند شدن انجام می‌دهد

شعار من همواره این بوده که هر آن چه برای ثروتمند شدن به آن نیاز دارید بسیار ساده و آسان است و تقریباً همه از عهده انجام آن بر می‌آیند.

از این که این کتاب را می‌نویسم و در اختیار شما می‌گذارم بسیار خوشحالم چون اگر می‌خواهید در جوانی ثروتمند بازنشسته شوید، بخش‌های 1 و 2 شما را آماده می‌کند تا کارهای ساده مورد نیاز را انجام دهید و بخش 3 کارهای ساده و آسانی را که بیشتر ما می‌توانیم برای ثروتمند شدن انجام دهیم، توضیح می‌دهد. در خصوص سه داریی مهم بحث می‌کنیم که باعث ثروتمند شدن بیشتر افراد می‌شود و برای آنها این امکان را فراهم می‌آورد که در جوانی بازنشست شوند که عبارتند از:

  1.  املاک و مستغلات
  2.  بورس و اوراق بهادار
  3.  تجارت و کسب و کار

در این بخش می‌آموزید که برای به دست آوردن این دارایی‌ها چه اقداماتی باید انجام دهید. من و همسرم کیم به این علت توانستیم در جوانی بازنشسته شویم که وقتمان را برای کسب این دارایی‌ها گذاشتیم و برای پول کار نکردیم.

حالا که این کتاب را به دست گرفته‌اید معلوم می‌شود که پتانسیل کسب این سه دارایی مهم در شما وجود دارد. دارایی‌هایی که تنها 5% از افراد ثروتمند به دست می‌آورند و به شما قول می‌دهم که بتوانید آنها را به طور عملی در زندگی‌تان پیاده کنید. اما خواندن دو فصل اول پیش‌نیاز آن است. اگر این دو فصل را مطالعه نکنید نمی‌توانید مراحل بعدی را عملی کنید. حتی اگر انجام آنها بسیار ساده باشد. همانطور که پدر ثروتمند سال‌ها پیش به من می‌گفت: “مقدمه ثروتمند شدن طرز فکر صحیح، استفاده از واژه‌های مناسب و برنامه‌ریزی درست است. وقتی این موارد را رعایت کنید، راحت‌تر می‌توانید افکارتان را عملی کنید.”

حال فکر می‌کنید چرا داوود در برابر جالوت قد علم کرد؟ پاسخ پدر ثروتمند این بود: “زیرا می‌خواست غول درون خود را شکست دهد.”

او همچنین می‌گفت: “هر یک از ما در درونمان یک داوود و جالوت داریم، بسیاری از مردم نمی‌توانند موفق شوند زیرا از جالوت فرار می‌کنند. اگر جالوت نبود، داوود نمی‌توانست به یک مرد بزرگ تبدیل شود.”

پدر ثروتمند این داستان را برای من و پسرش مثال می‌زد تا بتوانیم به غول‌های پول و ثروت تبدیل شویم. به عبارت ساده‌تر او به جای این که به ما آموزش دهد غول‌ها را بکشیم، به ما یاد می‌داد خودمان به غول تبدیل شویم.

این کتاب در خصوص استقلال مالی نوشته شده است. من و کیم توانستیم این دارایی‌ها را بدست بیاوریم و به استقلال مالی برسیم. … دارایی‌های ما شبانه‌روز برای ما کار می‌کنند تا ما مجبور نباشیم کار کنیم. وقتی به استقلال رسیدیم، تنها کاری که انجام دادیم این بود که همچنان به غنی‌سازی دارایی‌هایمان یعنی کسب و کار، اوراق بهادار و املاک ادامه دهیم. ما در جوانی خودمان را بازنشسته کردیم و با استفاده از تمامی اهرم‌ها توانستیم این دارایی‌ها را بسازیم و ثروتمندتر و ثروتمندتر شویم. امروزه این دارایی‌ها هر روز بیشتر از دیروز برای ما درآمد تولید می‌کنند در حالی که میزان کار کردن ما هر روز کمتر و کمتر می‌شود. اگر شما هم می‌خواهید این طور باشید، این کتاب برای شما مناسب است. با خواندن این کتاب می‌آموزید که چطور به استقلال مالی برسید و مجبور نباشید برای تأمین هزینه‌های زندگی و امرار معاش شب و روز کار کنید.

داوود در انتهای داستان خودش توانست با استفاده از تمامی اهرم‌هایی که در اختیار داشت به یک غول بزرگ تبدیل شود. شما هم می‌توانید او را الگوی خود قرار دهید. این کتاب به شما می‌آموزد که چطور غول بزرگ درون خود را آشکار کنید.

 

اطلاعات بیشتر

نویسنده

رابرت کیوساکی – شارون لچر

مترجم/ گردآورنده

مهندس علی رجبی ابهری

ناشر

ستوس

قطع

رقعی

ویرایش

اول

چاپ

اول

سال انتشار

1395

تیراژ

1000

شابک

9786006703404

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “کتاب جوان و ثروتمند بازنشسته شوید”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *